تازه مسلمان , رهیافته , رهاشده از بهائیت , مستبصر
صبحی و پدرش از نزدیکان عبدالبهاء یعنی بانی بهائیت ـ پس از علیمحمد باب که بانی بابیت بود و صبح ازل ادامه دهنده راهش ـ و عبدالبهاء از نیمه راه همه چیز را به نام خود ثبت کرده بودند و به او و مرام بهائیت خدمت کرده بودند.
فضلالله صبحیمهتدی یکی از بانفوذترین مبلغان بهائی بود که در طی سالهای متمادی و طولانی در فرقه بهائی مشغول به خدمت بوده، او مسافرتهای زیادی رفته و از شخص عبدالبهاء تشویقنامهها و الواح زیادی دریافت نموده. او کسی بود که در جوار عبدالبهاء به کتابت آنچه عبدالبهاء امر میکرد مشغول بود و یکی از معتمدترین و بهترین یاران عبدالبهاء به قول خود او بوده است، بهائیان او را کاتب وحی مینامیدند و در نزد عموم بهائیان ارج و قرب داشت و همه به مقام و منصب وی غبطه میخوردند.
تمامی مطالب محرمانهای را که عبدالبهاء قصد داشت برای اشخاص ارسال نماید، صبحیمهتدی از زبان وی نامهها را تنظیم و نگارش میکرد. علاوه بر اینها به تمام خصوصیات اخلاقی و مسائل شخصی عبدالبهاء آگاه شده و به ضعفهای آشکار و پنهان او و سایر اعضاء خانوادهاش بالاخص شوقی افندی که بعد از عبدالبهاء زمام امور را به دست گرفت اطلاع کامل یافت. شوقیافندی نوه دختری عبدالبهاء که بهائیان او را نیز همچون عبدالبهاء در حد ائمه اطهار(ع) و برتر و بالاتر میپندارند و او را معصوم و مصون از خطا میدانند، او کسی است که صبحی دربارهاش مسائل غیر اخلاقی و زشتی بیان میکند که در مقدمه کتابش نیز به آن اشاره شده است. برای صبحی از طرف عبدالبهاء الواحی صادر شده است. صبحی در صفحه 224 کتابش نوشته است: «و اما من در مقابل بیش از پیش بر راستی و درستی در کار و رعایت میل و خاطر او (عبدالبهاء) افزودم و امور مرجوعه را چنان بخوبی انجام دادم که مکررلسانن و قلباً اظهار خوشنودی کرد. از آنجمله در لوحی خطاب به ابوی بنده کرده و میگوید: آیات نمود هر شب جمع را مستغرق بحر منجات کرد و به آهنگ شور و شهناز به راز و نیاز آورد. شکر کن خدا را که چنین پسر روحپروری به تو داد و هم در لوح دیگرگوید (جناب صبحی به خدمات مرجوعه مشغول و هذا من فضل ربنا الرحمن الرحیم) و نیز در جای دیگر گوید (جناب صبحی در حظور است وشب روز مشغول ، شکر کن خدا را به چنین موهبتی موفق شده است) و نیز گوید جناب صبحی هر صبا صبوحی زند و به خدمت پردازد و درحق آن خاندان عون و عنایت طلبد.»
و امثال این الواح در مدح صبحی از طرف عبدالبهاء زیاد صادر شده است. سؤال این است بهائیان عبدالبهاء را مصون از هرخطا میدانند و او را صاحب کرامات و الهامات غیبیه میشمارند.
مطالبی که صبحی در کتابهایش آورده کاملاً بدون غرض شخصی بوده است. صبحی که یکی از مبلغان بزرگ این فرقه بوده از بهائیت به اسلام عزیز برمیگردد و با استدلالات بسیار ساده اما عمیق به اثبات حقانیت اسلام و بطلان بهائیت میپردازد و هر خواننده بابصیرت و غیرمتعصبی را معترف به حقیقت کلام میکند و چه زیبا میگوید اگر بهائیان شعار سر دادند که تحری حقیقت کنید و بدون غرض و تعصب تحقیق کنید چرا کسانی را که تحری حقیقت میکنند و بدون تعصب به حقیقت که بطلان بهائیت است پی میبرند، تردکرده و حتی ازمراوده با خانواده محروم میکنند. اگر این فرقه ادعا میکند که دین آزاد است بگذارد که افرادش بدون ترس واجبار به هر راهی که معتقدند پایبند باشند کتابهای صبحی را بدون غرض وتعصب مطالعه کنید تا ازحقیقت که برایتان مکشوف میشود بهائیت رابشناسید و اگر از فریب خوردگانید به حقیقت نائل آمده رستگار شوید.
فضلالله مهتدی، بهائیزادهای بود که نسبت به بهائیت تعصب خاصی داشت و مراحل رشد در ساختار بهائیت را تا به آنجا طی کرد که نویسنده و کاتب مخصوص رهبر بهائیان عبدالبهاءگردید و از طرف او بسیار گرامی داشته میشد بطوری که همه جا همراه او بود و در تمام اوقات به عنوان یار همنشین، او را خدمت می کرد.
خود او نوشته است: "از آن روز که به حیفا رفتم و پس از چندی همدم و همراز عبدالبهاء شدم تا روزی که از آنجا بیرون آمدم گام به گام با او بودم. به دور و بر فلسطین و شهر طبریا (کانون یهود در آن روز) رفتیم و بر روی دریاچۀ "جلیل" کشتیرانی کردیم... در طبریا، با عبدالبهاء مکرر به "عکا" و "بهجی" رفتم و اوقات خوشی گذراندم و همه اطوار مختلفۀ او را در زندگانی دیدم" صبحی در سالهای بعد که از این فرقه جدا میشود فعالیتهای خود را در زمینه داستان و قصه برای کودکان ادامه میدهد و صبحی آخرین آرزویش این بود که یک باردیگر با پای خود به رادیو برود و برای بچهها داستان بگوید. صبحی درساعت چهار و ده دقیقۀ صبح روز پنجشنبه هفدهم آبان 1341 در بیمارستان درگذشت و آخرین سخن او قبل از خاموشی این بود: خدا همۀ شما را به سلامت دارد.
و این گوشهای بود از زندگی نزدیکترین فرد به شخص اول فرقه ضاله بهائیت که به لطف خدا توانست خود را تا قبل از اینکه برای او دیر شود نجات داده و با قلبی آرام این دنیا را بدرود گفته باشد. اما سؤال اینجاست که چگونه همچین شخصی در تشکیلات بهائیت پیش میآید و بعداز مدتی به راحتی از این فرقه جدا میشود؟ باشد پاسخ این سوال برای همه کسانی که دچار گمراهی شدهاند و در این فرقه ضاله وارد شدهاند و هنوز با اینکه میدانند راهشان به ناکجا آباد است به سمت راه درست باز نگشتهاند و یا دراین راه تردید دارند.
پیام های سیستم
پیام های سیستم