
مسلمان شدن من چند دلیل داشت، اول این که بسیاری از دوستان من مسلمان بودند من هم دوست داشتم مثل آنها آزاد باشم. نه این که در چنبره و حصار تشکیلات بهائیت باشم. در دوران انقلاب من حدودا یازده، دوازده ساله بودم بعد از آن هم که جنگ پیش آمد مسلمانان را میدیدم که چطور خالصانه به دین، ملت و وطن خود عشق میورزند. من هم دوست داشتم مثل آنها باشم، دوم این که سوالات زیادی در ذهنم نسبت به بهائیت وجود داشت، افکار و عقاید مسلمانان با عقاید ما خیلی فرق داشت. رفتار مسلمانها خیلی بهتر و آزادانهتر از ما بود. گرچه طبق تعالیم فرقهای،ما خود را برتر از آنها میدانستیم. با این وجود سوالاتی برایم پیش میآمد! لذا از مسوولانمان یعنی همان کسانی که جزء محفل (خادمین) بودند، میپرسیدم. عکسالعمل آنها در مقابل سوالات جزیی من تند و پرخاشگرانه بود…. همین سوالات مرا بیشتر تشویق میکرد که تحقیقات خود را دنبال کنم و عاقبت به همراه همسر سابقم پس از تحقیقات و مطالعات زیاد، پی به بطالت و ساختگی بودن بهائیت بردیم و مسلمان شدیم.
جرات ابراز ندارم
من با یکی از بهائیان همدان که حدود ۷۰ سال سن داشت بعد از مسلمان شدنم صحبت کردم. گفتم شما تاکنون خودت هم پی بردهای که بهائیت اعتقادی نیست که قبول داشته باشی، بطلان آن را میدانی پس چگونه تاکنون اقدامی نکردهای؟ او دستش را روی قرآن گذاشت و گفت من خیلی وقت است که مسلمان شدهام در دل خود مسلمان هستم ولی جرات ابراز آن را ندارم. چون سنی از من گذشته است و میترسم در این سن به امر تشکیلات بهائیت زن و بچهام مرا رها کرده و آواره شوم…. به همین خاطر نمیتوانم مسلمانی خود را علنا اعلام کنم!
زمانی که آن پیرمرد گفت: مسلمان شدهام به دنبال آن کتاب مقدس بهائیان را آنچنان به زمین کوبید که من از ترس گفتم من که علنا هم مسلمانم جرات چنین کاری را ندارم چطور چنین کردی؟ در جواب گفت: من اصلا اعتقادی به بهائیت ندارم مجبورم در این سنین پیری به خاطر این که بچههایم تنهایم نگذارند بسوزم و بسازم. .
طواف سربازان اسرائیلی دور مقام اعلی
همسایهای داشتیم به نام شهین خانم که یهودی بود. آن زمان نزدیک به ۳۰ درصد جمعیت همدان یهودی بودند و یک بار به اسرائیل رفته بود و زمانی که برگشت این گونه در بین بهائیان سخن میگفت که: هر گاه سربازان اسرائیلی میخواهند به جنگ با اعراب و یا فلسطینیها بروند دور مقام اعلای شما (بهائیان) طواف میکنند تا در آن جنگ پیروز میدان شوند این نهایت سیاسی بودن این فرقه را میرساند و پسرش هم که جزو سربازان اسرائیلی بود برای مدتی که به ایران آمده بود طبق چیزی که قبلا به او دیکته کرده بودند در جمع بهائیان این شعار را میداد که ما بهائیت را آنقدر قبول داریم که برای پیروز شدن در جنگ دور مقام اعلایشان طواف میکنیم. بهائیان هم که این را میشنیدند، اظهار سرور و خوشحالی مینمودند.
منبع: جام جم-ضمیمه ایام - شماره29

-
امید به ظهور منجی از عوامل نشاط مسلمانان است
ورونیکا فاضلی در نشست غرق در نور که در دانشگاه مفید برگزار شد، به علت گرایش خود به اسلام اشاره و اظهار کرد: در اوج جوانی در آلمان به بیماری قلبی دچار شدم و از آنجا ...
-
وقتی که از حمایتهای مردم ایران از شیعیان نیجریه اطلاع پیدا کردم، بسیار خوشحال شدم
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، «جومای کروفی» اهل نیجریه و برگزیده دومین دوره جشنواره جهانی گوهرشاد در محورهای مقاومت و بیداری اسلامی و امور فرهنگی است. وی که ...
-
دنگ دوان ترن مردی از دور اما نزدیک
دنگ دوان ترن پس از آشنایی با ایرانیان مقیم کشور استرالیا با دین اسلام آشنا شد و در سفر به ایران تحت تأثیر معارف و آموزههای آسمانی تشیع قرار گرفت و مذهب تشیع را برای ...
-
دستور دادند بر خلافه گذشته، در انتخابات 88 شرکت کنیم
لطفا خودتان را معرفی کنید. من مهشید ضیایی، یک مسلمان و بهاییزاده هستم که در سال ۹۵ پس از سالها تحقیق به دین اسلام مشرف شدم. بعد از آن اتفاقاتی برایم افتاد که ...
-
بهائیان چگونه از ابزار طرد استفاده می کنند؟
مهشید ضیایی، دو سال قبل یعنی در دوم آذرماه ۱۳۹۵، جداییاش را از فرقه بهاییت با اعلام عمومی در یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور رسانهای کرد و مصائب و ...
پیام های سیستم
پیام های سیستم