
فضای امریکا طوری است که اگر کسی را مخالف فرهنگ و ایده و جامعه خودشان ببینند، تحمل نمیکنند و فرصت بیان حرف و استدلال را به او نمیدهند و فوراً بهش انگ میزنند. یعنی تا موقعی که تو در چارچوب امریکا هستی، همه چیز خوب است، ولی وقتی به دینی دیگر بروی، فوراً در برابرت میایستند و به شدت مخالفت میکنند. آن دموکراسی و آزادی امریکایی که میگویند، فقط در حد شعار است و واقعیت بیرونی ندارد.
یادم هست وقتی مادرم به مدیر مدرسه شکایت میکرد که بچههای مرا خیلی اذیت میکنند و شما باید با کسانی که این رفتارها را مرتکب میشوند برخورد داشته باشید، مدیر مدرسه خیلی راحت میگفت: «اگر خیلی اذیت میشوید، میتوانید دیگر به این مدرسه نیایید.»
یعنی هیچ حمایتی نمیشدیم؛ نه از طرف مدرسه، نه از طرف دوستان و نه از طرف معلمان و نه آموزش و پرورش.
یک هفته قبل از یازده سپتامبر به امریکا برگشتیم. به محض ورود، در فرودگاه، ما را بهدقت بازرسی کردند؛ در صورتی که تا قبل از آن، هر وقت که میرفتیم و میآمدیم از این خبرها نبود. فقط گاهی اوقات شوهرم را آن هم به خاطر کارش در دفتر حافظ منافع ایران، بازپرسی میکردند، ولی من و فرزندانم را اصلاً؛ چون تابعه امریکا بودیم. اما این دفعه، همه وسایل ما و بچهها را خالی کردند و از هر کاغذ و حتی آشغالی که در کیف ما بود، فتوکپی گرفتند. یک چمدانمان را هم افبیآی نگه داشت. ناراحت شدم و گفتم: «چرا اینقدر ما را جستوجو میکنید؟»
گفتند: «ما داریم برای شما پرونده درست میکنیم تا اگر اتفاقی برای شما افتاد، شما را به راحتی پیدا کنیم.»
گفتیم: «مگر قرار است اتفاقی بیافتد؟»
جواب سربالایی دادند و گفتند: «نه.»
خلاصه ما رفتیم و درست بعد از یک هفته، قضیه اصابت هواپیماها به برجهای دوقلو رخ داد. من آن موقع بچه سومم را باردار بودم و در مدرسه غیرانتفاعی که مخصوص مسلمانها بود، کار میکردم. هواپیما به برج دوم که خورد، ما داشتیم اخبار فاکستیوی را در مدرسه نگاه میکردیم. بلافاصله پس از پنج دقیقه، بدون هیچ مدرکی گفتند: «این کار، کار ایران است.»
پس از آن افرادی با مدرسه تماس گرفتند و گفتند: «تمام بچههای شما را میکشیم و در مدرسه بمبگذاری میکنیم. شما تروریست هستید!»
ما هم مدرسه را تعطیل کردیم و با تکتک والدین تماس گرفتیم که دنبال بچههایشان بیایند. امریکاییها خیلی وحشتزده بودند، ترافیک فوقالعاده زیاد شده بود. فضای ترس و رعب شدیدی ایجاد کرده بودند، در هر خیابان یک تانک کوچک گذاشته بودند. یادم هست حتی دو هفته پس از این قضیه، هنوز به لحاظ امنیتی، همه ترس و وحشت داشتند؛ تا جایی که یک روز، یک تایر اتوبوس ترکید و دیدیم پلیسها همه ریختند و مردم با وحشت فرار کردند؛ یعنی از هر صدایی میترسیدند. بعد از این قضیه برخورد مردم با ما خیلی فرق کرد، خانمها در خیابان به ما حمله میکردند و به بچههای ما حرفهای رکیک و زشتی میگفتند. فضا خیلی بد بود و خشونت علیه مسلمانها خیلی زیاد شده بود.
عدو شود سبب خیر...
شبکههای صهیونیستی از این فرصت نهایت استفاده را کردند تا همه را به اسلام بدبین کنند و مسلمانها را تروریست معرفی کنند. مردم هم وقتی بترسند، هر چه را که شما به آنها بگویید، قبول خواهند کرد. در این جریان هم مردم دنبال مقصری بودند تا ابراز ناراحتی خود را به او نشان دهند. دولت بوش و صهیونیستها، از رسانه علیه اسلام خیلی استفاده کردند، ولی جالب است این نکته مهم را بگویم که بعد از یازده سپتامر، خیلی از امریکاییها مسلمان شدند؛ یعنی با اینکه رعب و وحشت ایجاد شده بود و این نفرت از مسلمانها بهجود آمده بود، ولی نتیجه عکس شد. خدا اینجا هم با ما بود. همه میرفتند ببینند این مسلمانها کی هستند که اینقدر رسانهها علیهشان کار میکنند، دینشان چیست و در نهایت مسلمان میشدند!
شما دیدید که فروش قرآن بعد از این قضیه خیلی بالا رفت، چون اینها از کتاب مسلمانها، یعنی قرآن، بد میگفتند. مردم هم آن را میخریدند، ولی وقتی میخواندند، جذب آن میشدند. این فقط محبت و لطف و امداد خدا بود که از پیشرفتهترین امکانات خودشان علیه خودشان استفاده شد؛ یعنی اینها از رسانه، علیه خودشان استفاده کرده بودند.
در کشورهای مدرن مثل امریکا، ضرر استفاده آزادانه از اینگونه تکنولوزیها را بهتر میدانند؛ بنابراین محدودیت ایجاد کردهاند. مثلاً جوانها نمیتوانند به همه سایتها وارد شوند؛ بلکه سایتهای غیرمجاز برای آنها فیلتر شدهاند. یا در استفاده از موبایل، از یک سنی به بعد اجازه دارند از موبایلهای بلوتوثدار استفاده کنند، ولی ما اینجا آزادنه و بدون هیچ محدودیتی استفاده میکنیم و اگر هم کسی اعتراض کند، میگویند در کشورهای غربی آزادی هست، چرا ما را محدود میکنید؟ در حالیکه از آنجا اطلاع درستی ندارند. در کشورهای توسعه یافته مدرن، استفاده از تکنولوژی محدود شده است، چون ضربهاش را خوردهاند؛ ولی ما هیچ برنامه و ضابطهای برای استفاده از اینها نداریم!
«اسلامهراسی» در کشورهای مختلف نمودهای مختلفی دارد. مثلاً در ترکیه از اسلام میترسند؛ چون قدرت وحدت اسلام را میشناسند و میترسند که ترکیه هم مثل ایران شود و قانون اسلامی داشته باشد. اما کشورهایی مثل فرانسه، سوسیالیستی هستند، آنها حتی به خواهران کاتولیک هم اجازه داشتن حجاب را نمیدهند. آنها رویهشان بر یکسانسازی است و این ایده سوسیالیسم است که همه باید یکسان باشند. فکر میکنند با این حرکت، جامعه آرام است؛ در حالی که آدم را خفه میکنند و این رویه خلاف فطرت است. امریکا، دانمارک و بلژیک هم مشکل نژادپرستی دارند. آنها اعتقاد دارند که نژاد، سفید پاک و برتر است و هر چه غیر از آن را قبول ندارند. آنها واقعاً از اسلام میترسند؛ مخصوصاً بعد از پیروزی انقلاب. چون قدرت اسلام را دیدند و تجربهاش کردند.

-
امید به ظهور منجی از عوامل نشاط مسلمانان است
ورونیکا فاضلی در نشست غرق در نور که در دانشگاه مفید برگزار شد، به علت گرایش خود به اسلام اشاره و اظهار کرد: در اوج جوانی در آلمان به بیماری قلبی دچار شدم و از آنجا ...
-
وقتی که از حمایتهای مردم ایران از شیعیان نیجریه اطلاع پیدا کردم، بسیار خوشحال شدم
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، «جومای کروفی» اهل نیجریه و برگزیده دومین دوره جشنواره جهانی گوهرشاد در محورهای مقاومت و بیداری اسلامی و امور فرهنگی است. وی که ...
-
دنگ دوان ترن مردی از دور اما نزدیک
دنگ دوان ترن پس از آشنایی با ایرانیان مقیم کشور استرالیا با دین اسلام آشنا شد و در سفر به ایران تحت تأثیر معارف و آموزههای آسمانی تشیع قرار گرفت و مذهب تشیع را برای ...
-
دستور دادند بر خلافه گذشته، در انتخابات 88 شرکت کنیم
لطفا خودتان را معرفی کنید. من مهشید ضیایی، یک مسلمان و بهاییزاده هستم که در سال ۹۵ پس از سالها تحقیق به دین اسلام مشرف شدم. بعد از آن اتفاقاتی برایم افتاد که ...
-
بهائیان چگونه از ابزار طرد استفاده می کنند؟
مهشید ضیایی، دو سال قبل یعنی در دوم آذرماه ۱۳۹۵، جداییاش را از فرقه بهاییت با اعلام عمومی در یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور رسانهای کرد و مصائب و ...
پیام های سیستم
پیام های سیستم